پس از انتخابات سومین دوره ریاست جمهوری و انتخاب آیت الله خامنه ای به ریاست جمهوری، سازمان مجاهدین انقلاب و در رأس آن بهزاد نبوی، تلاش زیادی کردند تا آقای موسوی بعنوان نخست وزیر معرفی شود. در طی سالهای دولت سوم چپ ها و علی الخصوص بهزاد نبوی تلاش فراوانی کردند تا افرادی را که از نظر فکری در دولت به رئیس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) نزدیک تر هستند از دولت خارج نمایند.
تفکر حاکم بر دولت، اقتصاد سوسیالیستی و دولتی کردن امور اقتصادی بود و به همین جهت وزرایی که مخالف این تفکر بودند شدیدا تحت فشار بودند و تحت آماج بدترین تهمت های چپ گرایان دولت به نحوی که وزرای بازرگانی و کار استعفا کردند و باقی وزرای مخالف چپ گرایی دولت، در نامه ای به حضرت امام (ره) نوشتند که عده ای در دولت به دنبال دولتی کردن مردم هستند.
آقای موسوی در دوران جنگ در دیدار با آقای مهدوی کنی: پدر من بازاری است! چای فروش است، آدم خوبی هم هست ولی اصلا خصلت بازاری ها خصلت زالو صفتی است. (یک چنین تعبیری کرد) و من با آنها مخالفم، اینها زالو صفت هستند، ما باید کاری بکنیم که دست زالو صفت ها از اقتصاد کشور قطع شود.
نگرانی از وضع اقتصادی و رونق کار و بازار به قدری بود که آقای هاشمی می گفت: امام هم نگران دولتی شدن امور و فشار بر بخش خصوصی اند. این نوع نگاه به اقتصاد که همان تفکر شرقی سوسیالیستی چپ بود، خطرات بسیاری را برای اقتصاد کشور به همراه داشت که سرمنشأ فساد های اقتصادی و شکل گیری پایه های تبعیض اولیه میان طبقات مختلف اجتماعی گردید و البته ادامه یافتن آن در دولت های بعدی متأسفانه همان شکاف طبقاتی است که امروز شاهد آن هستیم. لذا علیرغم توصیه ها و هشدارهای بسیاری که توسط کارشناسان به نخست وزیر داده می شد، دولت همچنان به رویه خود در امور ادامه می داد، یعنی به پرداخت یارانه های بی حد و حصر و بدون حساب و کتاب به کالاها و اقلام مختلف.
پرداخت سهمیه های دولتی کنترل و نظارت دولتی بر بسیاری از کالاها که هیچ ضرورتی نداشت، چنانکه قبلا ذکر شد، فساد در حیات طیبه انقلاب اسلامی را بسط و گسترش می داد. توزیع تمامی کالاها به طور کوپنی از بنزین گرفته تا عنوان مواد غذایی و نهاده های کشاورزی و دامی و حتی کالاهای دست چندم مانند ناخن گیر. (برای ناخن گیر در فرمانداری های هر شهر سهمیه منظور کرده بودند).
مرتضی نبوی در کتاب خاطرات خود به تبیین بهتر نتایج این سیاست های غلط اقتصادی پرداخته و می گوید: ما (جناج راست) نظرمان این بود که کالاهایی که یارانه ای می شود ضرورت ندارد که به همه اقلام گسترش پیدا کند بلکه مایحتاج ضروری مردم بدین صورت باشد، مانند نان و روغن. ما در یارانه ای کردن به صورت کلی مخالفت نداشتیم. اما معتقد بودیم که باید محدود باشد. این یارانه خود به حرص و ولع در مصرف دامن می زند.
وی در ادامه به چگونگی شکل گیری سرمایه داران جدید در دوران نخست وزیری مهندس موسوی اشاره کرده و می گوید:
در آن سالها که دولت روی یک سری اقلام دست گذاشت، باعث پدید آمدن سرمایه داران جدیدی شد کسانی که شانس داشتند کالاهای یارانه ای را خریداری می کردند و بعد با قیمت آزاد به فروش می رساندند مثلا یکی از اصرارهای دولت این بود که قیمت ماشین را دولتی نگه دارد، اما ماشینی با چند برابر افزایش قیمت به محض خارج شدن از کارخانه ای به فروش می رسید و این منشأ بوجود آمدن یک سری سرمایه داران جدید می شد... نکته دیگر این است که کالاهایی مانند خودرو را چه دلیلی دارد که دولت روی آن دست بگذارد و این شرایط را بوجود آورد.
ایشان همچنین به سهمیه هایی اشاره می کند که متأسفانه مدیران و مسئولان وزارت خانه ها (به خصوص وزرات خانه ی تحت امر بهزاد نبوی) فقط از آن بهره می بردند و اینها همه به خاطر استفاده از رانت های اطلاعاتی توسط مدیران بود.